محمد زارعین

محمد زارعین
طبقه بندی موضوعی

کدام یک را انتخاب میکنید؟

1- عالی بودن توی یک چیز

2-  متوسط بودن توی همه چیز

  • محمد زارعین

 میبینی چه جور میگذره ؟!؟

  • محمد زارعین

a live 

comment to connect

  • محمد زارعین

#یک راه عملی برای درمان سلفی‌گیری در حوادث

تحقیقات مختلف علمی و نیز تجربیات کشورهای توسعه‌یافته‌ای چون ژاپن نشان می‌دهد که زوم کردن بیش از اندازه روی نقاط منفی و تاریک رفتاریِ یک جامعه و انتشار مداوم آنها، نه تنها به اصلاح آن رفتارهای ناپسند نمی‌انجامد؛ بلکه، پس از مدتی حتی به ضدّ خود تبدیل می‌شود، یعنی با ایجاد یک روحیه ی خنثی و بی‌تفاوت در میان بینندگان و شنوندگان، به یک #درماندگی_آموخته_شده تبدیل می‌گردد که همگان حضور آن را می‌پذیرند و به راحتی با آن کنار آمده و تحمل می‌کنند، و برای راحت کردن وجدان ناآسوده ی خود به خاطر این ناهماهنگی شناختی و تضاد درونی، دست به ساخت #مکانیسم‌های دفاعی خام (مانند طنزپردازی، همرنگی با جماعت، انتساب به نظام سیاسی، نظام اداری و ... ) در مورد آن رفتار ناگوار می‌زنند تا بتوانند به راحتی مرتکب آن شوند.

پس راه اصلاح یک رفتار زشت یا غیراخلاقی چیست؟ چرا در جامعه ی ما همه از بی اخلاقی می‌نالیم و در عین حال هر روز دریغ از دیروز می‌شود و هر یک از ما به موقع خودش تبدیل به یک کنش‌گر غیراخلاقی می‌شویم؟

 به‌نظر می‌رسد که یکی از بهترین راه‌ها در کنار لزوم آموزش‌های تدریجی، حرفه‌ای و هنرمندانه از سنین پایه و نیز در رسانه‌های عمومی، پررنگ کردن مداوم نقاط مثبتی است که در آن جامعه روی می‌دهد؛ به‌ویژه نقاط مثبتی که در رخدادهای تلخ اتفاق می‌افتند. البته، پررنگ کردنِ مداومِ کنش‌های مثبت نباید به شکل کلی‌گویی‌های مبهم و کلیشه‌های مضحکی چون «هنر نزد ایرانیان است و بس»،  «ایرانیان خون گرم و مهمان نوازند» و ... باشد؛ بلکه، باید دقیقاً و به طور خاص و عینی نشان داد که فلان فرد یا فلان قوم یا گروه و شهر، فلان کنش یا عادت خوب رفتاری را دارد؛ مثلاً شیوه ی مهمان نوازی‌شان دقیقا عبارت است از انجام رفتارهای الف و ب و ج و د. 

به گمانم برای درمان معضلات تازه‌ای چون تماشاچی بودن در حوادث (که یکی از مصادیق امروزین آن سلفی گرفتن است) و پر کردن شبکه‌های اجتماعی از این نقاط منفی و نثار سیل برچسب‌های منفی و گاه توهین‌آمیز به این افراد (و به عبارتی، به خودمان؛ زیرا انواع فراوان این بی‌اخلاقی‌ها گریبانگر همه ی ما شده است و کسی نمی‌تواند خود را با پوشش نقاب‌های مثبت مستثنی کند)، باید به‌طور گسترده، پررنگ و پرحجم به انتشار نقاط مثبتی بپردازیم که در این حوادث در کنار نقاط منفی در حال رخ دادن هستند؛ یعنی افرادی که در میان همین تماشاچیان کارهای مثبت کوچک و بزرگ و حتی جانفشانی می‌کنند؛ آن‌هم با ذکر مشخص کاری که انجام می‌شود؛ با تمام جزئیات. 

ده ها سال از تحقیقات روانشناسان رفتاری‌نگر می‌گذرد که نشان داده اند #تقویت_مثبت و ارائه ی #الگوهای مثبت، عینی و قابل مشاهده هزاران برابر تأثیری بیشتر و ماندگارتری از تنبیه،‌ در انواع و اقسام مختلفش، دارد. بیایید عادت تاریخی مان در پذیرش و ترجیح #تنبیه_و_تحقیر را ترک کنیم و تا آنجا که ممکن است به انتشار خوبی‌های عینی و مشخصی که در حال رخ دادن هستند بپردازیم؛ حتی اگر نشان دادن کودک خردسالی باشد که در پارک مشغول دانه ریختن برای یک پرنده یا گربه است. 

آنقدر باید خوبی‌ها را گفت که کنش های خوب تبدیل به یک قاعده و اصل شود، و کنش زشت و نامطلوب، خود را مانند روغن روی آب نشان دهد و معده ی سالم جامعه آن را پس بزند؛ نه اینکه با انتشار مداوم و گسترده ی بدی ها، کنش‌های زشت را تبدیل به #مزاج اصلی یک جامعه کنیم؛‌ مزاجی که خوبی‌ها را دیگر برنمی‌تابد و اگر خوبی یا نکته ی مثبتی می بیند آن را به بهانه های مختلف پس می‌زند، به طنزپردازی در مورد آن می‌پردازد یا در نیت کنشگر تردید وارد می‌کند. 

شاید بتوان گفت خداوند متعال نیز در قرآن (سوره ی نور، آیة 19) به شکلی به این سخن اشاره داشته است، در آنجا که می‌گوید: إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ ؛ بدرستی کسانی که دوست دارند امر زشتی را در میان اهل ایمان شیوع دهند، برایشان در دنیا و آخرت عذاب دردناک خواهد بود.

و چه غذاب دنیایی‌ای بالاتر از همین نارضایتی گسترده‌ای که در میان ما وجود دارد؛ در حالی‌که هر یک از ما به نحوی و به بهانه ها و توجیهات گوناگون در آن شریک هستیم. اجتماع مانند یک درخت با تمام اجزایش است؛ درختِ سالم میوه ی خوب می‌دهد و درخت ناسالم میوه ی بد. هیچ جزیی از درخت نمی‌تواند تقصیر را گردن اجزای دیگر بیندازد و خود را بی‌تقصیر بشمارد.

استفاده از تقویت مثبت و ارائه ی الگوهای عملی و در دسترس به معنای ندیدن و نادیده گرفتن عیوب و نقد ضعف‌ها نیست؛ بلکه به معنای آن است که راه اصلاح جامعه، سالم کردن معده ی آن است تا خود به خود هر غذای فاسدی را پس بزند. جامعه را چنان معطر کنیم که بوی بد همه را بیازارد.




  • محمد زارعین

d

تازه ی تازه...

این است آموزگاری . . . . :))))


  • محمد زارعین

امروز 27 ام و اول مهر پنجشنبه است. منِ معلم هنوز نمی دانم در کدام پایه، کدام ناحیه و کدام مدرسه باید تدریس کنم ! 

زهی خیال باطل

  • محمد زارعین

#لانگ دیستنس

#چرا وارد رابطه از راه دور میشویم 

قسمت اول:

همه ما آدم هایی را داریم که نداریم. این را مکس به ماری می‌گوید. در انیمیشن شاهکار «ماری و مکس». مکس یک پیرمرد یهودی‌ست در آمریکا که با دختری در استرالیا از طریق نامه ارتباط مجازی برقرار می‌کند. ارتباطی مبتنی برتنهایی، جداافتادگی، درک نشدگی این دو. حتی من فکر می‌کنم مکس اختلال اسپرگر هم دارد.  زندگی بسیاری از ما درگیر اینگونه روابط است. رابطه‌ای که هست اما دور و برمان را که نگاه می‌کنیم، وجود ندارد و یک «خالیِ بزرگ» همه جا را گرفته. آدم‌هایی که تصور می‌کنیم معشوق ما هستند اما تنها با خیالاتمان آنها را و بودن با آنها را زندگی می‌کنیم. چه می‌شود که وارد رابطه‌های به اصطلاح «لانگ دیستنس» می‌شویم؟

چه اتفاقی می‌افتد که فراموش می‌کنیم باید کسی باشد، بغلش کنیم، مراقبش باشیم، مراقبمان باشد، اصلا «باشد» و توی دنیای ساختگی بیتوته می‌کنیم؟ رابطه سالم الزاماتی دارد که رابطه از راه دور یا مجازی فاقد آن است. انسان به دنیا نیامده است که خیال کند خوشبخت است. خیال کند رابطه جنسی دارد. خیال کند حمایت می‌شود. من تصور می‌کنم باید عقده‌هایی که منجر به ضعف شخصیتی ما می‌شوند و ما مسیر را اشتباه می‌رویم شناسایی کنیم‌

یک: «عدم باورمندی نسبت به تواناییها و ناتواناییهایمان»


 وقتی ما درونا خود را شایسته نمی‌دانیم. وقتی تصور می‌کنیم چاق، کوتوله، دراز، گنده، زشت، بدصدا بدهیکل و دوست نداشتنی هستیم رابطه غیرنرمال را انتخاب می‌کنیم. کسانی را می‌شناسم که با عکس‌های فوتوشاپیش با دیگری که معشوقش است ارتباط می‌گیرد. خودش و نقص‌هایی که تصور می‌کند دارد را پشت چت‌های چهارساعته و سکس‌های تلفنی پنهان می‌کند. زنی را می‌شناسم که سی و پنج ساله‌است. پزشک است. دوست پسری در خارج دارد. حتی آن پسر چندین بار به ایران آمده و دختر حاضر به دیدنش نشده. چرا که حالش از خودش به هم می‌خورد. فکر می‌کند اصلا «خوب نیست» توانایی‌های زیادی دارد که من در او می‌بینم اما خودش در خودش نمی‌بیند. به کوچک‌ترین چیزها در رابطه قانع است. به یک سلام اول صبح و شب به خیر گفتن آخر شب. 


دوم: «فرار از خویشتن؛ خود را به جای دیگری جا زدن. نقاب بر چهره زدن»

 ادای کسی را که دوست داریم باشیم اما نیستیم را در می‌آوریم و آن را زندگی می‌کنیم و دیگری را فریب می‌دهیم. نقش دختر تحصیل کرده را بازی می‌کنیم. نقش پسر باسواد روشنفکر که کلی خواهان دارد و وقت ندارد سرش را بخاراند را بازی می‌کنیم. حتی کشورمان را دروغ می‌گوییم. پدرو مادر خیالی می‌سازیم و از بازی در آن نقش لذت می‌بریم. فاصله زیاد و ارتباط مجازی این امکان را می‌دهد که دروغ ببافیم. دروغی که ممکن است خودمان هم آن را باور کنیم.

سوم: «فرار از تنهایی به هر قیمت» تنهایی سخت است چون ما در تنهایی باخود واقعی و زشتمان روبه رو می‌شویم. برای فرار از آن، سهل‌الوصول‌ترین روش را انتخاب می‌کنیم. می‌خزیم توی زیرزمین اینترنت و چنگ می‌اندازیم و اولین کسی که پیدا می‌کنیم را می‌کشانیم سمت خودمان که تنهایی ما را پر کند. این اتفاق می‌افتد.  ساعت‌ها با او چت می‌کنیم. اویِ غیر واقعی منِ غیر واقعی. خانمی را می‌شناسم که با استاد دانشگاهی در فلان کشور از طریق مقالات پژوهشی او آشنا شده بود و وارد رابطه شدند. تا زمانی که بحث بر سر عقاید فلسفی بود همه چیز خوب جلو می‌رفت. بعد از مدتی از سمت طرفین درخواست رابطه جنسی از طریق تلفن! انجام شد. و بعد با فرستادن عکس‌های برهنه ادامه پیدا کرد. چه کسی تصورش را می‌کرد استاد فلانی بخواهد روی دیگر شخصیتش را نشان بدهد و به دختر آزار برساند و با همان عکس‌ها تهدیدش بکند. دختر هم قبول کند. چون می‌ترسد که استاد رهایش بکند و تنها بشود.

چهارم: «عدم شناسایی نیازهای درونی»

وقتی فرد نمی‌تواند تشخیص دهد که چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد به این روابط تن می‌دهد. تن به سوءتفاهم‌ها و رفتارهای بیمارگونه وسواسی. کجا بودی؟ صدای کیه؟ تو مهمونی چی پوشیدی؟ اگر راست می‌گی عکس بگیر برام بفرست. لوکیشن بفرست. ساکت باش تا صدای اطراف را بشنوم...

 افرادی که درگیر این مناقشه‌ها و جدل‌ها می‌شوند نمی‌دانند چه می‌خواهند و نمی‌توانند خواسته واقعی خود را بگویند. زندگی لانگ دیستنس شان سینوسی از این بسامد است: سوتفاهم، رفع سوتفاهم، سوتفاهم و ...

ادامه دارد.

مرکز مشاوره صبح امید یزد.


  • محمد زارعین
در حقیقت آدمی ، در یک سکانس از زندگی اش گیر میکند
و بعد دیگر مهم نیست که تا کجا پیش می رود ،
تا هر جایی که برود
تا هر جایی 
بازهم با یک چشم برهم زدن برمیگردد به همان سکانس ،
همان سال ، 
همان روز ، 
همان ساعت ، 
همان لحظه..
و پیر شدن انسان از همین لحظه شروع می شود ...

  • محمد زارعین

اهداف بلند مدت :|



بلی. فقط ثبت شده هنوز داوری نشده..

اینم میشه شرکت کرد برای آیندگااان:

http://pbs.fa-conf.ir/fa


  • محمد زارعین

سلام. جالب دیدم که کنفراسمون و یا هرچی که به درد بخوره و کار دست خودمون هست رو به جای همش چرندیات نوشتن، به راحتی میتونیم توی فضای مجازی به اشتراک بگذاریم پس چرا نذاریم؟ :D  بنده مشتاقانه همه کارامو میذارم برا دانشجویان زحمت کش این مرز و بوم :D از شمام دعوت میکنم  هرچی دارید بذارید وبتون.

دانلود پاورپوینت کودک آزاری :

child abuse mohammad zarein

  • محمد زارعین