آخر قصه همیشه مرد خواهد مٌرد !
جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ب.ظ
دلخسته ام، از اینهمه دیوار ِ بی در که...
«ای مهربان! یک پنجره با خود بیاور کـه» دنیا تـــــو را برد و بـه نفرت هاش عاشق کرد این غول تنها، گوشه ی قصر خودش دق کرد غولی که آخر توی «فصلی سرد» خواهد مرد یا از تـــــو یا از شدّت سردرد خـــــواهد مـــرد
«مسعودخان کیمیایی» خوب می داند: که آخر ِ قصّه همیشه مَرد خواهد مُرد!
دلــــخسته ام از شهر نامردی و رندی ها پایان خوبم باش!
مثل ِ «فیلم هندی» ها...
هیعی...
- ۹۴/۱۰/۱۸
پیدایش که کردیم، دنبال عیب هایش میگردیم.
وقتی که از دستش دادیم، در تنهایی، دنبال خاطراتش میگردیم.
مراقب قلب ها باشیم، هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند.