محمد زارعین

محمد زارعین
طبقه بندی موضوعی

سلام. جالب دیدم که کنفراسمون و یا هرچی که به درد بخوره و کار دست خودمون هست رو به جای همش چرندیات نوشتن، به راحتی میتونیم توی فضای مجازی به اشتراک بگذاریم پس چرا نذاریم؟ :D  بنده مشتاقانه همه کارامو میذارم برا دانشجویان زحمت کش این مرز و بوم :D از شمام دعوت میکنم  هرچی دارید بذارید وبتون.

دانلود پاورپوینت کودک آزاری :

child abuse mohammad zarein

  • محمد زارعین


تا بی نهایت هم بروی باز به آسمان نمی رسی اگر دلت در گرو پرواز نباشد. اگر در رویایت ندیده باشی آبی آسمان چقدر چشم به راه بال های بیقرار توست. تا هر کجا که اوج بگیری حسرت پرواز باید در نگاهت آشیانه کرده باشد و هوای کسی در سرت باشد. تا قله ها را زیر پایت حس کنی و آسمان را نفس بکشی. پرنده بودن حس خوشایندی ست اما برای پرواز می توانی حتی مثل یک بادبادک خوشبخت دل به دل باد بسپاری و بروی. آنقدر دور تا ستاره شوی در دل رویایی که دوستش داری. کافیست انتهای نخی که به آسمان پیوندت میدهد در دست کسی باشد که تو را به یاد هرچه دوست داری بیندازد. کسی که با نسیم همدست است تا تو شوق پرواز را از یاد نبری. کسی که می توانی او را همزادت بدانی!


---
چجوری میشه توی سه روز یک پایان نامه ی من درآوردی دانشگاه فرهنگیان نوشت ؟ :D 
اگه نفری یک صفحه انشا هم برام بنویسید جای دوری نمیره، قول میدم :D
---
  • محمد زارعین

کافه رو که هر شب می بندم، قبل از رفتن تو سکوت محض کافه یه فنجون قهوه واسه خودم می ریزم. از اون قهوه های تلخ و مشتی!

یه عود خوشبو دارم اونم روشن می کنم که کافه برای فردا بوی خوب بگیره اما خودم دورتر می شینم تا از بوی قهوه مست بشم.

بعد می شینم پای یکی از میزها و سر کیف؛ جرعه جرعه قهوه مو می خورم.


همیشه نویسندگی رو خیلی دوست داشتم اما تو عمرم بیشتر از یه کتاب درست و حسابی ننوشتم. واسه همین کافه چی شدم. به نظرم کافه چی بودن مثل نویسندگی میمونه!

شباهتش با نویسندگی اینه که خودت آخر داستان رو هر شب با یه فنجون قهوه تموم می کنی.

فرقشم اینه که هر شب آخر داستانت با شب های قبل فرق می کنه.


اصلا خوبی کافه چی بودن همینه.

کلی داستان از مشتری هات می شنوی و آخرش خودت هم داستانتو اضافه می کنی و کتاب اون شبت رو کامل می کنی و می بندی و میگذاری تو قفسه کتاب های کافه تا اگه کسی روزی دلش خواست اونو از قفسه کتابات برداره و بخونه...


no name#

 در این حد :)) گیف صرفا چون جالب بود.

  • محمد زارعین

افسردگی یعنی چه و اینکه میگن درمانش کنیم یعنی چه؟

درمانش به نظر من اینه که ی دونه روانشناس میادو به طرف میگه بیا و دوباره توی زندگی کردن غرق شو.

-

-

-

-

از اینکه دیر از راه برسی واهمه دارم، هر چند که آنقدر نرسیدی که دیر رسیدنت آرزویم شده!

از اینکه دقیقاً وقتی از راه برسی که دیگر این احساس گرم را نداشته‌ باشم می‌ترسم، از اینکه هرگز نرسی بیشتر می‌ترسم..

هزار بار گفته بودم که عشق هم با تأخیر یخ می‌کند و از دهان می‌افتد. کاش به گوشت برسد. کاش ساعتت را چند ساعتی به جلو بکشانی و برای دیدارم عجله کنی.

اما اگر باز هم آنقدر دیر از راه رسیدی که دیگر اثری از من به جز همین رد پاهای در هم و بر همم نبود، فقط برای چند لحظه به آسمان خیره شو...

من، به تک تک ستاره‌های امشب سپرده‌ام تا سلامم را به تو برسانند و منتظر جوابش هم نشوند...


  • محمد زارعین

خوبی چت همین است ,

هر وقت بخواهی چیزی می گویی

و هر وقت نمی خواهی نمی گویی

و بدون خداحافظی گم می شوی


می توانی با بغض بخندی

و هیچکس نفهمد داری گریه می کنی

می توانی جواب حرفی را که دوست نداری ندهی ,

دستهایت را زیرِ چانه بزنی خیره شوی به مانیتور 

و بگویی سرم شلوغ است

میتوانی پشتِ کامپیوتر بنشینی و خاموش شوی ,

در یک لحظه اسمت لای اسمِ آدمها گم شود

و هیچکس نگرانت نشود...! .

.

.

از کتابِ پاییز فصلِ آخرِ سال است

  • محمد زارعین

پیرو پست پایینی این پیچ از اینستاگرام یک آقا فالو کردنی هست...

زیادی خودشه !

https://www.instagram.com/kazem.aghlmand

  • محمد زارعین

خندوانه بدل های مرتضی پاشایی رو دعوت کرده بود و ازشون علت این که خودشون رو شبیه پاشایی کردن رو می پرسید..

هیچ کدومشون دلیل قانع کننده ای نداشتند. یه بچه شش ساله هم خودشو کرده بود پاشایی...

چرا باید این اتفاق بیافته؟ 

جالب تر اینجاست رامبد با زیرکی تمام بهش گفت یه شعر از پاشایی بخون اونم خوند و گفت چون غمگین بوده دوسش داشتم. بعد رامبد گفت حالا کلاهتو بردار و وقتی برداشت همه تشویقش کردن( نهایت زیرکی مثبت رامبد)، تشویقش کردن که خودشه نه کس دیگه ای.

بعد رامبد در طی همین پرسش هاش، رسید به اینجا که چرا خودتو مثل من نمیکنی یا مهران مدیری ! 


اصلا همین که این برنامه از شبکه نسیم اینقدر مشهور بشه خودش جای بحث داره. مرتضی پاشایی ک مُحِقّ... :))


به نظرم باید این کتابو جز واحدای درسی بیارن :) 

«نیم کیلو باش ولی خودت باش!» اثر سعید گل محمدی

  • محمد زارعین

دوست دارم نگات کنم تا که بی حال بشم

تو ازم دل ببری منم اغفال بشم

دوست دارم برای تو با همه فرق کنم

خودمو توی چشات یه تنه غرق کنم

با تو باشم غم چیه ..با تو مرگم آسونه

Mohsen Chavoshi Called Divooneh 

من دیگه حرفی ندارم . . .

  • محمد زارعین

این که میگن؟

همینه؟


(امان از تجربه، از افراد صاحب نظر در این حیطه از یادگیری دعوت به عمل می آید تا نظرات تجربی، روحی روانی، ضمنی و همچنین انتزاعی خود را در مورد این پدیده ی هورمونی اعلام نمایند تا بتوانیم در محضرشان استفاده نماییم) 

اولیه یکی از منابع ارشد بود :D

  • محمد زارعین

 باید قبول کردُ پای شکست وایساد. 

با هر گناه باید عمری تقاص پس داد.


عکس اولی و دومی خیابان مسجد جامع یزد اینورش و اونورش..

در نقل قول های متعددی از دوران دور بسیار توصیه شده است هرکس که خواهانِ خواهانان هست، باید حداقل با یک سلفی از این خیابان از دنیا بره :D

  • محمد زارعین