سوختم، سوختم من از غم
شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ب.ظ
عیش و شراب و مستی کار ما بود.
عشق و خدا و هستی یار ما بوداما شد رنگ زمستون نو بهار مـــا.
بزم مهر و جنون در دل به پا بود سینه لبریزه از شور از وفا بوداما غم آمد به قلبم ...
ای خدا چراااا
باختم باختم من به او همه ی عمر دلدادگی را که غربت به خانه ام سرک کشید.
(حقا که به هرم سلسله مراتب نیاز های مزلو باید هویت در برابر بی هویتیِ اریکسون رو هم برای همیشه ی من اضاف کرد)
کاشکی می شد توی برچسب های پست صدا هم گذاشت :)))